کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

بالاخره بعد از یک تصمیم گیری سخت و نظر سنجی های فراوان تصمیم گرفتیم موهای بردیا رو کوتاه کنیم. تا هم تنوعی بشه و هم دل طرفداران موهای کوتاه رو شاد کنیم   از چند روز قبل برای تاریخ مورد نظرم که 92/9/5 بود براش وقت گرفتم آرایشگاه کوکی شعبه تیراژه ساعت 5 بعد از ظهر .  روزی که وقت داشتیم همراه با بابایی رفتیم مهد کودک دنبالش و از اونجایی که اکثرا من می رم مهد دنبالش وقتی دید دوتایی هستیم حسابی خوشحال شد چون فهمید می خوایم بریم بیرون.   توی آرایشگاه اولش متعجب بود و نمی دونست قراره چی بشه وبا تعجب اینور و اونور رو نگاه می کرد. بعد خواست روی صندلی ها که ماشین بود بشینه و بازی کنه. حسابی هم سر گرم شده بود وقتی ...

همه روزای خوشبختیم ،تو دستای تو جا موندن دلم آغوشت و میخواد ، همه دنیا من و روندن تو دنیایی به این وسعت ، کسی آه و نمی فهمید صدا کن اسمم و شاید ، که خوشبختی به ما خندید بخون لالاییتو مادر ، که خوابم خیلی آشفته اس دلم از بی وفایی ها ، پر از درده ، پر از غصه اس می دونم دورن اون سالها، من از خونه جدا موندم بخون لالاییتو مادر ، هنوزم کودکت موندم زمانه پوچ و بی بنیاد، جدایی داره هر دیدار من و پنهون کن از دست شب و فاصله ها این بار کنار برکه ی کوچیک ، تو بودی شاپرک ، خورشید دلم آغوشت و می خواد ، همون امنیت جاوید بخون لالاییتو مادر... ...

بردیا خواب بود رفتم بهش سر بزنم پتو از روش کنار نرفته باشه که دیدم هزار پای کنار تختش و اینطوری بغل کرده وخوابیده  این عکس هم کاملا نشون می ده چقدر خسته شده که این مدلی از حال رفته و باطریش تموم شده  دراز کشیده بود و داشت با آینه من بازی می کرد و سیب می خورد که ناگهان دیدم صدایی ازش در نمیاد و با این صحنه رو به رو شدم  بعضی وقتا که می رم بهش سر بزنم این مدلی می بینمش    ...

...

این روزا بیشتر سرگرمی ها و بازی هاش جنبه آموزشی دارند. چون بر خلاف گذشته خودش داره علاقه نشون می ده . عاشق پازل ها و کارت های آموزشیه و می تونه یه مدت خیلی خیلی طولانی باهاشون سرگرم باشه. دائم کارتاشو میاره و می خواد که ازش سوال کنم. گاهی هم من مشغول کارای خونه هستم که اون کارتارو میاره و از من سوال می کنه    هر کدوم از این حروف رو که سرجاش می زاره رنگاش هم تکرار می کنه  اینا هم پازل های فومی چند تیکه اس که هم باعث تقویت تمرکز می شه و هم شناخت حیوانات و رنگ ها و میوه ها و .... اونایی رو که درست کرده یه سمتش جدا چیده  اینم کارتاش که توی یادگیری رنگ ها، حیوانات ، اعضای بدن ، میوه ها ، ا...

هیچوقت فکر نمی کردم واسه به روز کردن وبلاگ با کمبود وقت مواجه شم ولی انگاری اشتباه کرده بودم !!! این مطلب هم تقریبا مال یک ماه پیشه. با عرض معذرت واسه این که فعلا یه کم مطالبم قدیمیه . تا بخوام به جدیدا برسم فکر کنم اونا هم قدیمی می شه!!!  یه روز جمعه تصمیم گرفتیم بردیا رو ببریم قلعه سحرآمیز توی پارک ارم . حسابی بهش خوش گذشت و کیف کرد. ول کن هیچ کدوم از بازی ها نبود. هر بازی رو باید چند بار بازی می کرد آخرشم با دلخوری و بی میلی پیاده می شد. همین جا توی این ماشین قرمز ازش چند تا عکس گرفتند که همش خوب شده بود و یکی رو انتخاب کردیم و روی شاسی چاپ کردیم برای یادگاری استخر توپ یکی از اون جاهاییه که وقتی...